بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 19788
کل یادداشتها ها : 55
ناصر خسرو قبادیانی
نکوهش مکن چرخ نیلوفریرا | برون کن ز سر باد و خیرهسری را | |
بری دان از افعال چرخ برین را | نشاید ز دانا نکوهش بری را | |
چو تو خودکنی اختر خویش را بد | مدار از فلک چشم نیکاختری را | |
به چهره شدن چون پری کی توانی | به افعال ماننده شو مر پری را | |
درخت ترنج از بر و برگ رنگین | حکایت کند کله قیصری را | |
سپیدار ماندهست بیهیچ چیزی | ازیرا که بگزیده او کمبری را | |
درخت تو گر بار دانش بگیرد | بهزیر آوری چرخ نیلوفری را | |
نگر نشمری ای برادر گزافه | به دانش دبیری و نه شاعری را | |
تورا خط قید علوم است و خاطر | چو زنجیر مر مرکب لشکری را | |
اگر شاعری را تو پیشه گرفتی | یکی نیز بگزیده خنیاگری را | |
تو برپایی آنجا که مطرب نشیند | سزد گر ببری زبان جری را | |
به علم و به گوهر کنی مدحت آنرا | که مایهست مر جهل و بدگوهری را | |
پسند است با زهد عمار و بوذر | کند مدح محمود مر عنصری را | |
من آنم که در پای خوکان نریزم | مر این قیمتی دُر لفظ دری را |